بدتر از رنجی که در این زنده بودن هست، نیست

 1 

نه نگو اینقدر قلبم دیگر از غم مست نیست

 جنس رویای من و تو دیگر از یک دست نیست 

 زندگی تنها مسیری سخت از خود تا خود است 

بدتر از رنجی که در این زنده بودن هست، نیست 

هی نگو با تو شبی در کوچه تنها میشوم 

چیز زیبایی ته این کوچه ی بن بست، نیست 

خنده ات تا رفت پشت در-شکستم- وهم گفت: 

(بعد از این ان چهره ی زیبا که در را بست، نیست) 

                       ******* 

دست تقدیر است سهمم غیر دل کندن نبود 

مرد رویایت اگرچه بی وفا شد، پست نیست 

 

 

2

مشتی پر عقاب که در اشیانه هاست 

از لاشه های مرده ی بر رود خانه هاست 

از لطف باغبان جنون خورده، نوبت 

یک بوسه ی تبر به تمام جوانه هاست 

دارد دوباره چشم خدا گریه میشود 

لحن عذاب بر لب سرد نشانه هاست 

              ##### 

کوهی که ابر دور سرش پرسه میزند 

تصویر غم گرفته من در ترانه هاست 

با موج ها رسیدی یک قبر سهمت از 

ساحل نشین منتظرت در کرانه هاست