سلام 

من معمولا عادت ندارم تو وب چیزی جز غزل بزارم اما فکر کنم توضیح دادن واسه این غیبت طولانی دور از ادب نیست 

راستش امسال هم کارشناسی ارشدم تموم میشد و هم درگیر ازمون کانون وکلا بودم حالا بماند چه پدری از من در آورد این دومی بخصوص 

بعدم که به لطف بعضی حضرات ازمون کانون مرکز دو مرحله ای شد و خودش معرکه ای جدید... 

خلاصه امسال حسابی درگیر بودم اخرشم اعلام نتایج کانون افتاد اواخر فروردین سال بعد یعنی کل عید رو باید تو استرس سر کنیم به لطف دوستان مدیر در کانون وکلا مرکز  

امسال بر من که همش به درس و ازمون گذشت امیدوارم برا شما سالی خوبی بوده باشه 

غزل زیاد گفتم اما وقت نشد بذارم تو وب  

به هر حال زیاده گویی نکنم بهتره برسیم به غزل   

 

 

غزل ۱  

 

 

 

به فرهاد مهراد 

و 

تمام اهنگ هایش  

 

 

پیانو میزنی در من جهان از درد میرقصد 

همین که در گلویت سوز لحنی سرد میرقصد 

میان لرزش انگشت هایت اشک نت ها هم 

از افسوسی که دنیا بر سرت اورد میرقصد 

صدایت حال مولاناست در قرنی ملال انگیز 

که حتی شمس با ان بی برو برگرد میرقصد 

تمام (کوچه ها تاریک) اما لحن مست تو 

میان کوچه های هر شبم ولگرد میرقصد 

              ****** 

پیانو میزد و دنیا که بی شک عاشقش میشد 

ولی جز رنج همزادی مگر با مرد میرقصد  

 

 

غزل ۲  

 

گیرم که تنها تلخی تو در سخن بودم 

من غربت دیوانه واری در وطن بودم 

ای کاش میخواندی میان چشم من بانو 

دیوانه مفلوک پوچی را که من بودم  

بعد از توگاهی هم به اغوشی سفر کردم 

و صبح ها در آینه مشتی لجن بودم 

ای کاش از مردانه گیهایم کمی میماند 

اما در ان لحظه که باید مرد... زن بودم 

من هرچه بودم شعر میگفتم برای تو 

حتی اگر گمگشته ای در خویشتن بودم 

        ****** 

گاهی فقط باید برای زنده ماندن مرد

من روح پیر خسته ای دور از بدن بودم 

 

 غزل ۳  

 

دل زدم عمری به راه و انتهایش هیچ بود 

جاده را خواندم سراسر؛ جای جایش هیچ بود  

گاه حتی عاشق جلد کتابی میشدم 

باز میکردم تمام صفحه هایش هیچ بود!!

سرنوشتم را میان فال ها خواندم ولی 

یک تولد؛مرگ -اما لابه لایش هیچ بود 

گرچه بر لبهاش صدها بوسه بود از دیگران 

بی محابا عاشقش بودم برایش هیچ بود 

در توهم میشدم هم پرسه ی شب هاش باز 

جای دستانم میان دست هایش هیچ بود 

            ******* 

تا که بوسیدم لبش را تلخ دانستم فقط 

حسرت عمری تنفس در هوایش هیچ بود