کز کنم در خودم به خاطره ای _ منم خاطرات جا مانده
مست دریای چشم های تو است ـ معجزاتی که در عصا مانده
میسراید مرا برای خودم ـ تا بخواند تو را به اندوهی
از شب بی تو و فقط سیگار - غم خش دار در صدا مانده
با خدا حرف میزنم گاهی ـ با خدایی که بودنش کافیست
غرق تنهایی است تنهاییش - مرد مفلوک بی خدا مانده
میدوی در نگاه مغرورم ـ وقت مردن چقدر نزدیک است
انطرف اهویی به خود میگفت - ببر پیر از شکار جامانده
****
جنگل بی تو خاطرات مرا ـ گرم تکرار میکند زیرا
باد امد باد امد،درختها رفتند ـ روسری تو در هوا مانده
****
امیراحسان دولت آبادی