آغوش تو کجاست که درمان دردهام

در پیچ و تاب موی سیاهت نهفته است

شبها بدون دیدن رویات حال من

مثل جنازه ای که ته قبر خفته است

****

هر لحظه زندگیش شبیه جهنمی

یا شهر توپ خورده ی در جنگ مانده است

مثل کتاب کهنه که هرگز از او کسی

حتی نوشته ای، ورقی را نخوانده است

****

بی بوسه هات ارزش این زندگی بجز

یک هیچ مسخره وسط خنده هام نیست

من در کنار تو به خودم مبتلا شدم

بی تو نمیشود ، که دراین ازدحام زیست

****

شک میکنم به شعر که قبل از تو را سرود

دیوانه ام برای شبی که کنار تو ...

شک میبرم بدون نگاهت به چشم هام

بی حوصله ، کنار خودم بی قرار تو

****

این لحظه های غرق غم و ضطراب را...

این اسمان ابری و بی آفتاب را...

این روزهای گیج بدون جواب را...

طی کن که روزهای شرابیِ ناب را

****

با من همیشه جرعه بنوشی و عاقبت

مانند مستی من و شعری شوی که من ...

شاید تو هم شبیه منی یا تو هم شبی

شعری شوی شبیه به مویت شکن شکن

****

یک شب بمان کنار منو حافظ و مدام ...

یک شب که هست رد سکوت تو در صدام ...

یک شب بدون درد، بدون خدا و مرگ

آغوش تو کجاست که درمان درد هام ...

*****

امیراحسان دولت ابادی