جولان مرگ

جولان مرگ-خاطره- خرداد شصت و شش

تا بیست سال بعد-کمی در زمان برش

 

امروز- ساده است- دخترتان گریه می کند

بابا نمیر جان سمیرا نفس بکش

 

از زهر خردل است صدایت گرفته است

فریاد تازه ایست در این صوت مرتعش

 

حالا تنی که با گل  تاول مجلّد  است

یا قلب توست خسته و وامانده از تپش

 

تقدیر مرد- خیبر و نه ماسک –ده نفر

جریان تازه ای –معاشقه ی او به این روش

 

پرواز می کنی-به زمین یادی از تو نیست

گویا نداشت پیش کسی قصه ات کشش