تکرار غم گرفته یک بوسه بر لبت

در حجم جان سپردن مردی کنار تو

سیگار میکشد شب مغموم چشم هات

در انزوای حسرت مردی دچار تو

****

دیوانه ای که روی مچش حک شده ست درد

درگیر گر گرفتن سر درد لعنیش

هی فکر میکند به زن خسته از خودش

بیزار تن سپردن به مرد لعنتیش

****

تاریخ بعد ما و پس از شعر های من

در یک نگاه گیج مرا را ضجه میزند

...و فکر میکند که تو را درک کرده است

اما فقط به دور خودش تار میتند

****


چشمان لعنتی ت جهانی معلق است

در عمق پلک گیج تو از پشت عینکت

جامانده از تمام گذشته در عمق تخت

از لحظه های بودن با تو عروسکت

****

دور تسلسل است کنار تو بودنم

یک نعش کرم خورده در اندوه هر شبت

هرکار میکنم شب من باز میشود

تکرار غم گرفته یک بوسه برلبت

****

امیراحسان دولت ابادی