شب پرسه های حسرت و سیگار و دود و برف ... اصلا کسی شبیه من و تو نبود و برف... تشییع میشدم به سر انجام تلخ خویش نعش شناوری که به دستان رود و برف... شیرین تر از تمامی تن ها و بوسه هاست پک های ناگهانی سیگار و دود و برف ... **** یک شاهکار واقعی از رنگ میشدی ان روسری ابی سرد و کبود وبرف... **** شاید دوباره یاد من افتاده بود که یک شب تمام پنجره ها را گشود و برف... ... امیراحسان دولت آبادی |