بساط روز عروسیتان مهیا شد
و او-به یاد رفتن تو در غروب تنها شد
عروس خاطره هایش گذشت و زندگیش
شب و خیانت دیروز و بغض فردا شد
تمام خاطره اش شاخه های گل هایت
شکست بغضش و پرپر تمام گلها شد.
کنار پنجره در حجم سرد خود می دید
برای دیدن تو در محله غوغا شد
میان خانه و بین تمام مشتاقان
عروس شاخه گلی توی دست پیدا شد
*****
گذشت حادثه و روی دار می رقصید
سه روز بعد در خانه کسی وا شد.