بودنت شهر را به هم میریخت،گشت ارشاد عاشقت شده بود
در عروسی ، عروس دق میکرد، باز داماد عاشقت شده بود
داشت تهران تو را صدا میزد ، گریه های گدای مترو نبود؟
که تورا دید پول هایش ریخت ، مرد معتاد! عاشقت شده بود!!
دزد امد که خانه را ... اما ، عکس تو روی طاق بود و تمام
هی نشست و نگاه،گریه،نگاه ، رفت بر باد عاشقت شده بود
سالها قبل تو ، تورا میخواند ، در صدای گرفته ی زیباش
صالها قبل تو،تو را... شاید، بغض فرهاد عاشقت بود؟
****
من رقیب تمام دنیایم ، کل هستی برات میمیرد
هرکسی خواست طعنه ای بزند ، یادش افتاد عاشقت شده بود
****
امیراحسان دولت آبادی