بغضی در اندوه بنان افتاده باشد
روزی که چایت از  دهان افتاده باشد
با این تباهی که زمین را غصب کرده
شاید خدا از آسمان افتاده باشد
غرق خیالات است بعد آن کسی که
چشمات بر او ناگهان افتاده باشد
فتوای دیروزش برایش شرم دارد
شیخی که در عشقی نهان افتاده باشد
فالی برای چشمهایت نیست وقتی
نفرین من در استکان افتاده باشد
حتی غزل هم اتفاق تازه‌ای نیست
روزی که چایت از دهان افتاده باشد
.....
امیراحسان دولت آبادی