فیلم هایم ،کتاب ها ،سیگار
همه را توی قبر بگذارید
دلخوشم من به تلخی مردن
بی شمایی که دوستم دارید
****
میگریزم، شبیه خوابیدن
وسط قصه ای پر از هیجان
در سرم جنگلی پر از دود است
جنگلی غرق آتش و نسیان
****
زندگی چون تئاتر ابزورد یست
که در ان هیچ لعنتی پیداست
توی ذهن بکت فنا شدن و ...
دردهایی ، همیشه پابرجاست
****
مثل رفتن به گیجی دریا
وسط هدفونی پر از اهنگ
مثل عاشق شدن بدون هدف
در هیاهوی بوسه ای کم رنگ
****
طعم قرص برنج در چای و..
رد خونی که مانده در دهنم
من و این قبر دسته جمعی با
خاطراتی که مانده در کفنم
****
امیراحسان دولت آبادی