تقدیم به همه بازماندگان جنگ

باز نفرین زمین روح تو را می داد عذاب

باز جسمی خسته بودی در پس این التهاب

 

چند تایی قاب عکس و ویلچر و یک مشت قرص

یادگارت مانده بود از روزهای اضطراب

 

با تنی تاول به تاول ، آخرین پیغمبری

گرچه تاول ها ت پنهان گشت در پشت نقاب

 

با تمام وسعتت امروز داری می شوی

قصه ای در صفحه ی ناخوانده ای از یک کتاب

 

جای لبخند قشنگت را کسی پر می کند

با بروشور،هدایای جدید، اجناس ناب

 

از تمام رستم دیروز ما این مانده است

روی تختت ،بسته ای قرص است با لیوان آب

 

گرچه با نفرین خاکی زمین جنگیده ای

 باز نفرین زمین روح تو را می داد عذاب

 

تقدیم به مبارزان تنهای فلسطینی

این ابرهای یائسه هم دیگر، باران به روی شهر نمی بارند

حلاج ها تمام می شوند مردم،اینها که نعش های سرِ دارند

 

تکثیر می شوند کنار هم،با گردش زمانی بیهوده

با هر شروع همیشه از اول، در گردشی شبیه به پرگارند

 

شمشیر هم که حق گلوی توست،تا سهم حنجره فریاد است

یک بوسه سهم حنجره ات حالا،بگذار دوباره تیغ بگذارند

 

هی تازیانه است تحمل کن،وقتی زمین به روی دو دست توست

حالا که باز تمامی دنیا هم، برروی شانه های تو آوارند

 

حتی دعا، نماز هم دیگر ،باران برای شهر نمی آرد

این ابرهای یائسه هم دیگر، باران به روی شهر نمی بارند.

 

کسی زنده است

دل و امید به فردا به او ، کسی زنده ست

بگو به سیطره ی غم بگو ، کسی زنده ست.

 

بگو که در شب این آسمان طلوعی هست

نبوده این غزلم آرزو ، کسی زنده ست.

 

اگر چه خنجرتان هر گلو دریده ولی

قسم به خنجر زیر گلو ،کسی زنده ست.

 

اگر چه رد شده و رو سیاه تاریخیم

هنوز مانده کمی آبرو، کسی زنده ست.

 

زمان گذشت ولی همچنان کسی می گفت:

نبوده این غزلم آرزو ، کسی زنده ست.