تقدیم به همه بازماندگان جنگ

باز نفرین زمین روح تو را می داد عذاب

باز جسمی خسته بودی در پس این التهاب

 

چند تایی قاب عکس و ویلچر و یک مشت قرص

یادگارت مانده بود از روزهای اضطراب

 

با تنی تاول به تاول ، آخرین پیغمبری

گرچه تاول ها ت پنهان گشت در پشت نقاب

 

با تمام وسعتت امروز داری می شوی

قصه ای در صفحه ی ناخوانده ای از یک کتاب

 

جای لبخند قشنگت را کسی پر می کند

با بروشور،هدایای جدید، اجناس ناب

 

از تمام رستم دیروز ما این مانده است

روی تختت ،بسته ای قرص است با لیوان آب

 

گرچه با نفرین خاکی زمین جنگیده ای

 باز نفرین زمین روح تو را می داد عذاب