غزال رویائی

هنوز در پس اشعار ناب می آیی
پری عشق پرستم-غزال رویایی

شده ست محو تماشا و توی آب افتاد
ندیده ماه برکه ای راچنین تماشایی

دوباره تیر به چشمت نشانده ای ، آیا
غزال مست من از ، صید شیر می آیی

اسیر چشم تو شد ،توی تنگ ماهی من
بدون چشم تو چون تنگ بود دریایی

نهنگ ها تن خود را زدند بر ساحل
که باز خفته در آنجا عروس زیبایی

تقدیم به همه شهدای گمنام

از خاک گرفتیم امانت ، بدنت را
تا که دو سه روزی ببوییم تنت را

یک دانه پلاک و دو سه تا ....آه برادر
یک ذره بریدیم ، تمام کفنت را

پروانه تن خویش به آتش زد و بعدش
باز سوز، سرائید شب سوختنت را

امید به دیدار تو در جان پدر مرد
یوسف صفتی کن، تو بده پیرهنت را

*****

امروز در آغوش وطن خفته ای اما
دیروز در آغوش کشیدی وطنت را ...

قصه مجنون بیابان

شده این قصه مجنون بیابان – آهو
بین چشم تو و لیلی، شده حیران ، آهو

تا تفعل زده ام ،خواجه شیراز سرود:
نشود ماند در این معرکه آسان ،آهو

هر کسی در هوس بوسه لبهای تو نیست
استحاله شده از گرگ به انسان،آهو

به زمین دام بینداز ، که ما تسلیمیم
من صیاد شدم گوش به فرمان،آهو

به مساوات،ببخشیم هر آنچه داریم
یک نگاه از تو و یک شعر از " احسان" ،آهو

ماشین

ماشین –توقف و ترمز- سلام زن
امشب بشو ستاره شب های سرد من

بانوی هرزه گرد ، عروس هزار رنگ
لطفا بیا به خانه ی سردم ، سری بزن

امشب بیا تزلزل یک مرد را ببین
جا مانده از بهشت ، در این حجم سرد ، تن

امشب عروس ثانیه ها ، هستی و سحر
آرام می روی ، و این قصه کاملا.......

فردا که باز شب شود و یک زن جدید
ماشین –توقف و ترمز- سلام زن

                      *****
شهوت نداشت شاعر بیچاره ، عاشق است
اما ندید نیمه دلخواه خویشتن