غزال رویائی

هنوز در پس اشعار ناب می آیی
پری عشق پرستم-غزال رویایی

شده ست محو تماشا و توی آب افتاد
ندیده ماه برکه ای راچنین تماشایی

دوباره تیر به چشمت نشانده ای ، آیا
غزال مست من از ، صید شیر می آیی

اسیر چشم تو شد ،توی تنگ ماهی من
بدون چشم تو چون تنگ بود دریایی

نهنگ ها تن خود را زدند بر ساحل
که باز خفته در آنجا عروس زیبایی