غزل ۳

وقتی نشست و به چشمت نگاه کرد

آنرا برای شعر و غزل تکیه گاه کرد

 

شاعر که نه خدا به خودش مفتخر شده

زیرا ترا برای دلم روبراه کرد

 

گفتند شعر- از پس وصف تو عاجز است

شاعر نشست و ناله به ژرفای چاه کرد.

 

دیگر زمین تحمل چشم تو را نداشت

دستت گرفت برد به بالا و ماه کرد...

 

گفتی خدا چه موقع به خلقت امیر بست

وقتی نشست و به چشمت نگاه کرد.