دوباره رخوت من بود و آه سرد سه تار
نگاه-قاب بلوری- عذاب چشم خمار
چه شد که لرزه دستم به سیم ها افتاد
قیامتی به دلم داده یاد تو انگار
عزیز بوسه ی سردیست روی لب هایت
برای بازی با من در آخرین دیدار
نگار بانوی شعرم –سفر بخیر –برو
تکان دست من این تکان لخت قطار
و هر چه خواست نشد لب به روی لب نگزد
شکست بغض دلی بین جمع – در انظار
قطار رفته و این ریلهای بی برگشت
و سوز سرد دلم ماند و آه سرد و سه تار