غزل ۶

دوباره رخوت من بود و آه سرد سه تار

نگاه-قاب بلوری- عذاب چشم خمار

 

چه شد که لرزه دستم به سیم ها افتاد

قیامتی به دلم داده یاد تو انگار

 

عزیز بوسه ی سردیست روی لب هایت

برای بازی با من در آخرین دیدار

 

نگار بانوی شعرم –سفر بخیر –برو

تکان دست من این تکان لخت قطار

 

و هر چه خواست نشد لب به روی لب نگزد

شکست بغض دلی بین جمع – در انظار

 

قطار رفته و این ریلهای بی برگشت

و سوز سرد دلم ماند و آه سرد و سه تار