غزل۸

چشمت ز غمزه های آهوی تنها نجیب تر

از شرم دست های خالی بابا نجیب تر

 

تک بوسه های داغ لبت می شود عزیز

از عشق بازی شب یلدا نجیب تر

 

یک لحظه ساکنی و دمی موج می زنی

طغیان توست از مد دریا نجیب تر

 

با دست پس زدی و به پا پیش می کشی

هر بار شعر تازه من را نجیب تر

 

صد بار کشته اید مرا و ندیده ام

از چشم های وحشیت اما نجیب تر