می میرم

 چون برگ پاییزم که با یک باد می میرم

برفم که در گرمای این مرداد می میرم

من کودکیه دختران پاک افغانم!!

در آرزوی سرنوشتی شاد می میرم

یا کدخدای این ده ویرانه ام دارم

در جستجوی خانه ای آباد می میرم

بد جور خو کرده دل تنگم به این زندان

روزی اگر از آن شوم آزاد می میرم

دلگیری از من پس بیا تا آخرین دیدار

ایندفعه که چشمم به تو افتاد می میرم!!