از شوهرت که در غم من گریه میکند

تا من که چشم های تو را کوچ میکنم

بازنده ام همیشه ، مرا امتحان نکن

گل های توی دست تو را پوچ میکنم

****

شب ها سکوت شهر مرا گریه میکند

سیگار میشوم به لب شهر خسته ام

هی دود میشوم که به پایان ... نمیرسم!

مانند زخم روی تنش نقش بسته ام

****

مرگی مدام در سر من پرسه میزند

شعری مدام روی لبم حرف میزند

امشب دوباره تار علیزاده عاشق است

دارد میان تاب و تبم حرف میزند

****

تردید کردم و تو و آغوش من ... نشد

تردید کردم و تو در آغوش دیگری ...

یک عمر بوسه های تو را رنج میکشم

وقتی که از سکوت تنش عشق میخری!!

****

در هر زنی که دیده ام، از لحظه های تو

یک یادگار روی تنش نقش بسته است

من هر زنی که فال زدم را ... شبیه توست

هر لذتی که بر بدنش نقش بسته است

****

حالا که رفت طالع بخت از مدار ما

مردی میان جسم زنش گریه میکند

دنبال توست در صف تشییع کنندگان

این مرده ای که در کفنش گریه میکند

****

امیر احسان دولت آبادی